دارم دچار یک نوع دگردیسی مزمن میشوم و ظاهراً این دگردیسی دارد از ناحیه چپ چشمم شروع میشود. دیشب تا سه صبح بیدار بودم اما هفت صبح با چشم درد وحشتناکی بیدار شدم. داشتم خواب میدیدم دور دانشگاهمان را مثل پادگانهای سربازی سیم خاردار کشیدهاند و چند نفر اسلحه به دست دم در ایستادهاند و ما را بازرسی بدنی میکنند! چشم درد هم قاطی این خواب بود. با چشم درد وارد دانشگاه شدم. برای فضاسازی بیشتر لازم است بگویم خودم را از زاویه سوم شخص میدیدم، مثل بازی مکس پِین. وارد دانشگاه شدم، با همان چشم درد وحشتناک نگاهی به سربازها کردم و بیدار شدم، همین. هرشب خوابی که میبینم معمولاً همین است. یک صحنه بیربط و بیداری و تا ظهر فکر کردن به آن صحنه و فراموش کردن آن بعد از حدود دو یا سه بعدازظهر! بگذریم...
احساس میکنم این درد دارد مثل یک ماده لزج و چسبناک از چشم چپم به پایین سرازیر میشود و همه نیمه چپ بدنم را اشغال میکند و خب حتماً راهش را به نیمه راست بدنم هم پیدا میکند. الان کمی آرامتر شدهام. میروم بخوابم. کسی چه میداند، شاید وقتی بیدار شدم مثل «گرهگوار سامسا» از خواب آشفتهای پریدم و در رختخوابم به حشره تمام عیار عجیبی مبدل شوم!
۱ نظر:
ماشالله تخیل! ؛)
بزرگ میشی یادت میره زیادت غصه نخور :)
ارسال یک نظر