۱۳۸۸ اسفند ۱۸, سهشنبه
دکتر جکیل بیحوصله و آقای هاید گرسنه
اساساً حوصلهام سر رفته است. خود سر رفتن حوصله چیز جدید و عجیبی نیست اما اگر با گرسنگی همراه شود، آنوقت توانایی تبدیل شدن به یک «آقای هاید» حسابی را دارم. قبل از اینکه کاملاً به آقای هاید تبدیل شوم، از سر بیکاری صفحه اول ویکیپدیا را باز کردم و خواندم! قول میدهم تاحالا هیچکدامتان صفحه اول ویکیپدیا را نخواندهاید. البته چیز زیاد جالبی داخلش پیدا نمیشود. عکس یک سالن اپرا در اسپانیا و اولین زنی که از دانشگاه نمیدانم کجا فارغالتحصیل شده بود و یک سری مزخرفات دیگر. بعد دوباره از سر بیکاری داخل گوگل دنبال عکس آقای هاید گشتم که نتیجه همین عکسی است که در بالا میبینید. الان هم منتظرم نیمه بالای بدنم هم به آقای هاید تغییر شکل دهد.
الان دیگر کاملا به آقای هاید تبدیل شدم و به سختی درحال کنترل مغز و انگشتهای ورم کردهام هستم تا بتوانم این چند خط آخر را بنویسم. خوشبختانه آقای هاید برایش مهم نیست به عنوان نهار ژامبون مرغ میخورد یا چندتا دانشجوی بختبرگشته. میروم ببینم چه چیزی پیدا میکنم بخورم.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲ نظر:
پدرام من که تا وقتی یادم میاد تو کاملا هاید بود
اصولا دکتر جکیل باعث به وجود آمدن آقای هاید هم میشود!
ارسال یک نظر