یکسال پیش بود که وبلاگنویسی را شروع کردم. بد نبود. آیتی مینوشتم، بعد به این نتیجه رسیدم که آیتی نویسی کار من نیست. شروع کردم روزمرگی نوشتن. بالا و پایین زیاد داشت، خودسانسوری همینطور اما بهتر از آیتی نویسی بود. یکجورهایی آیتی نوشتن مسئولیت میخواهد که من نتوانستم یا نخواستم قبولش کنم. روزمرگی هیچچیز نمیخواهد، فقط خودسانسوریاش اذیت میکند بعضی وقتها، مخصوصاً وقتی با اسم و مشخصات کامل مطلب مینویسی.
وبلاگم روی دامین شخصی بود. دامین شخصی هم که میدانید، سر یکسال تمام میشود و دوباره باید پولش را بدهید. دروغ چرا؟ پولش را نداشتم بدهم. از امروز غیرفعال میشود. البته تا دو ماه نگهش میدارند که اگر پولش را داشتم برایم فعالش کنند اما کاش میتوانستم بهشان ایمیل بدهم که کلاً تعطیلش کنید برود. پولش را تا دو ماه دیگر که سهل است تا هیچوقت دیگر هم ندارم که بدهم.
ماه پیش آمدم اینجا. پستهایم را انتقال دادم. تا جایی که میشد فیدم را انتقال دادم. اینجا هم بد نیست. پیدا کردن مشخصاتم انگار سختتر است. بهتر!
یک ایده خوب به ذهنم رسیده بود برای روز یکسالگی. حوصله نداشتم بنویسم. هنوز هم ندارم. شاید سال دیگر اینموقع بنویسمش. همین خوب است دیگر. تا اینجایش را هم کلی زور زدم تا نوشته شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر