۱۳۸۸ مهر ۲, پنجشنبه

هیچ وقت... هیچ وقت مرا ابدی نخواه...!

نشستم پشت لپ‌تاپم. شوپن گوش میدم: نکتورن شماره ۱. فکر می‌کنم... به ابدی شدن. به زنده موندن. این شوپن هم ول نمی‌کنه! از مرگ میگه! ریتم زندگی رو می‌نوازه و بعد رقص مرگ میاد و همه اون نغمه‌ها رو میبره... کمی می‌ترسم، از مرگ شاید! از این انگشتهایی که ماریا پیرس میزنه روی کلیدهای پیانو شاید. باید اعتراف کنم از مرگ میترسم. شاید کنجکاوم و بهش میگم ترس... نمی‌دونم! اما حس عجیبی دارم نسبت بهش. شوپن هم ول نمی‌کنه! نکتورن شماره ۲ شروع میشه... امیدوارم این دفعه زندگی شروع بشه... ولی نه... این بار هم نه...! شاید چون الان تو حس مرگم نمی‌تونم نغمه‌های شوپن رو درست بشنوم! همین الان یه پشه رو کشتم! دوباره مرگ... ای بابا! لیست نکتورن‌ها رو نگاه می‌کنم، حتی یک دونه آلگرو هم توشون پیدا نمیشه! دریغ از یک آهنگ شاد! همه‌اش آندانته، لنتو، لارگتو...! همه‌اش نغمه‌های غم‌انگیز...! اما سی‌دی رو عوض نمی‌کنم. میذارم نغمه‌ی مرگ رو بشنوم... بالاخره باید باهاش روبه‌رو شد... به قول مادربزرگ «خدا بکنه، خدا نکنه، تعارفه!» راست میگه. یه روز باید بریم...!

نکتورن شماره ۳ شروع شد. این یکی بیشتر به زندگی میخوره ولی هنوز غم‌انگیزه! مثل تلاش برای زنده موندن یک پرنده‌ی کوچیک میمونه که اشتباهی از پنجره باز یک اتاق اومده تو و محکم خورده به پنجره‌ی بسته‌ی روبه‌رویی! کمی از نوشابه‌ای که کنارم گذاشتم رو میخورم (اگه سیگاری بودم حتماً یه پُک هم به سیگارم میزدم) و به ابدی شدن فکر می‌کنم... به زنده موندن...!

امروز خوندم که کورزویل، یه دانشمند، گفته که علم و تکنولوژی اینقدر پیشرفت کرده که تا بیست سال دیگه میتونیم کاری کنیم که انسانها دیگه نمیرند و ابدی بشن!! میگه اینقدر شعورمون رسیده که می‌تونیم اعضای آسیب دیده رو ترمیم کنیم، می‌تونیم کاری کنیم که قلب، کبد، ریه، حتی مغز دیگه هیچ وقت از کار نیفتن! می‌تونیم زندگی کنیم، اونقدر که دیگه خسته بشیم و خودمون نخوایم که ادامه‌اش بدیم! فوق‌العاده است! حالا دیگه نکتورن شماره ۴ شوپن با اینکه هنوز غم‌انگیزه ولی بوی مرگ نمیده! حالا دیگه می‌تونم اینقدر به مرگ فکر کنم تا باهاش کنار بیام و وقتی دیگه ازش نترسیدم خودم برم سراغش و اینطوری هم اون من رو با آغوش باز می‌پذیره هم من خودم رو توی بغلش میندازم و با خیال راحت *میمیرم*!

البته دانشمند ما انگیزه‌های خودش رو داره. میگه هرچقدر بخواید می‌تونید الکل بخورید بدون اینکه نگران کبدتون باشید. میگه هرچقدر بخواید می‌تونید رابطه جنسی داشته باشید، بدون اینکه نگران چیزی باشید! این هم انگیزه‌ایه! من هم بهشون فکر کردم! اما الان به چیز دیگه‌ای فکر می‌کنم! به لحظه‌هایی که میشه جبران کرد! به لحظه‌هایی که میشه ساخت! به شادی...!

از شوپن می‌پرسم. چطوره فردریک؟ ابدی شدن رو میگم! اما انگار اون با من موافق نیست! انگار اون ابدی شدن رو نمی‌خواد! هنوز داره غم‌انگیز مینوازه! هنوز غم رو میشه حس کرد! شاید داره به آینده فکر می‌کنه! آره... خودشه... آینده! یعنی قراره چی بشه؟ واقعیت گرومپ میخوره به سرم! پس روح چی میشه؟ یعنی روحمون هم تا آخرش باهامون میاد؟ یعنی اون رو هم میشه ترمیم کرد؟ یعنی روح رو هم میشه تا ابد توی این تن خاکی نگه داشت؟ نمیدونم... نمیدونم... اگه اینطور نشه و روح بره از ما چی میمونه؟ یک مشت انسان تا خرخره پر از الکل و سکس؟!

نشستم پشت لپ‌تاپم. شوپن گوش میدم و فکر میکنم.... به ابدی شدن... به زنده موندن...

۱۳۸۸ شهریور ۲۲, یکشنبه

فلسفه زندگی به سبک اژدهای آبی و زرد

زیبا بهتر از زشت است .


Beautiful is better than ugly


صریح بهتر از ضمنی است .


Explicit is better than implicit


ساده بهتر از پیچیده است .


Simple is better than complex


پیچیده بهتر از بغرنج است .


Complex is better than complicated


هموار بهتر از تودرتو است .


Flat is better than nested


پراکنده بهتر از متراکم است .


Sparse is better than dense


خوانایی روی شما حساب می کند .


Readability counts


موارد خاص هیچ وقت آنقدر خاص نیستند که قوانین را بشکنند .


Special cases aren't special enough to break the rules


گرچه عملی بودن بر پاکی غلبه می کند .


Although practicality beats purity


خطاها هیچ وقت نباید ساکت از کنار شما رد شوند .


Errors should never pass silently


مگر اینکه خودتان اجازه دهید .


Unless explicitly silenced


در مواجهه با ابهام، در برابر وسوسه‌ی حدس زدن خویشتن دار باشید .


In the face of ambiguity, refuse the temptation to guess


تنها یک راه -- و ترجیحاً فقط یک راه -- بدیهی برای انجام دادن این کار وجود دارد .


There should be one -- and preferably only one --obvious way to do it


گرچه این راه ممکن است در نگاه اول بدیهی نباشد .


Although that way may not be obvious at first time unless you're Dutch


حالا بهتر از هیچ وقت است .


Now is better than never


گرچه هیچ وقت اغلب بهتر از *همین* حالا است .


Although never is often better than *right* now


اگر پیاده سازی را به سختی توضیح دادید، ایده تان بد بوده است .


If the implementation is hard to explain, it's a bad idea


اگر پیاده سازی را به راحتی توضیح دادید، ایده تان ممکن است خوب باشد .


If the implementation is easy to explain, it may be a good idea


فضاهای نام ایده های فوق العاده ای هستند -- بیایید بیشتر از آنها استفاده کنیم !


Namespaces are one honking great idea -- let's do more of those