۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

دگردیسی نزدیک از نوع سوم

دارم دچار یک نوع دگردیسی مزمن می‏شوم و ظاهراً این دگردیسی دارد از ناحیه چپ چشمم شروع می‏شود. دیشب تا سه صبح بیدار بودم اما هفت صبح با چشم درد وحشتناکی بیدار شدم. داشتم خواب میدیدم دور دانشگاهمان را مثل پادگانهای سربازی سیم خاردار کشیده‏اند و چند نفر اسلحه به دست دم در ایستاده‏اند و ما را بازرسی بدنی می‏کنند! چشم درد هم قاطی این خواب بود. با چشم درد وارد دانشگاه شدم. برای فضاسازی بیشتر لازم است بگویم خودم را از زاویه سوم شخص می‏دیدم، مثل بازی مکس پِین. وارد دانشگاه شدم، با همان چشم درد وحشتناک نگاهی به سربازها کردم و بیدار شدم، همین. هرشب خوابی که می‏بینم معمولاً همین است. یک صحنه بی‏ربط و بیداری و تا ظهر فکر کردن به آن صحنه و فراموش کردن آن بعد از حدود دو یا سه بعدازظهر! بگذریم...

احساس می‏کنم این درد دارد مثل یک ماده لزج و چسبناک از چشم چپم به پایین سرازیر می‏شود و همه نیمه چپ بدنم را اشغال می‏کند و خب حتماً راهش را به نیمه راست بدنم هم پیدا می‏کند. الان کمی آرامتر شده‏ام. می‏روم بخوابم. کسی چه می‏داند، شاید وقتی بیدار شدم مثل «گره‏گوار سامسا» از خواب آشفته‏ای پریدم و در رختخوابم به حشره تمام عیار عجیبی مبدل شوم!

۱ نظر:

علی گفت...

ماشالله تخیل! ؛)
بزرگ میشی یادت میره زیادت غصه نخور :)