۱۳۹۰ فروردین ۱۵, دوشنبه

دگرگونی نوشتاری

دوست داشتم بتوانم ساده و بی تکلف بنویسم. یعنی مثلا بنویسم "پرده را کنار زدم و سایه ام پخش شد روی فرش" و بعد دیگر بیخیال هرچی پرده و فرش و سایه های مقتول شوم. اما نمیشود انگار. فورا میروم که بنویسم "پرده را کنار زدم. نور آفتاب چشمهایم را زد. دستم را سایه بان چشمهایم کردم و به این فکر کردم که چرا اینقدر طول میکشد تا ماهیچه های کوچک چشمهام خودشان را جمع و جور کنند تا از ورود گلوله های آتشین امپراتوری آفتاب به مغزم جلوگیری شود. در همین فکرها بودم که صدایی از پشت سرم شنیدم. وقتی برگشتم دیدم سایه ام روی فرش پهن شده و دارد جان می دهد. رفتم که کمکش کنم اما نه قلبش را پیدا کردم نه دهانش را. تا آمبولانس برسد همانجا, روی فرش جان داد. آمدند و جنازه اش را بردند. کمی تاریکی هنوز روی فرش مانده."
اینجور نوشتن را دوست ندارم انگار. به نوشتن جدیدی نیاز دارم.
***
پ.ن: باید بابت نیم فاصله ها و غلط های تایپی احتمالی پوزش نویسنده را بپذیرید چون با یک دستگاه تلفن همراه سطور بالا را نوشته و نیز باید خاطرنشان کند که پدرش هم درآمده است!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

کمی تاریکی هنوز روی فرش مانده
این تیکه عالی بود یا اینکه فقط به من تو این لحظه چسبید نمی دونم ولی نتیجه ش لذتی بود بردیم