۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

شازده احتجاب


گلشیری احتمالاً آدم عجیب و غریبی بوده است. من کتابهایش را نخوانده‌ام و برای همین می‌گویم «احتمالاً». شنیده‌ام که بعضی داستانهایش را یک انسان معمولی نمی‌توانسته نوشته باشد! خیلی نمی‌خواهم بزرگش بکنم. می‌دانم که نویسنده بزرگی است اما تا کتاب‌هایش را نخوانم بیشتر از این اظهارنظر نمی‌کنم.
فرمان‌آرا هم احتمالاً آدم عجیب و غریبی است. می‌گویم «احتمالاً» چون تا الان فقط یک فیلم ازش دیده‌ام: «شازده احتجاب».
فیلمنامه «شازده احتجاب» را این آقایان عجیب و غریب با کمک هم نوشته‌اند و اصل داستان، رمانی است به همین نام از گلشیری. داستان آخرین بازمانده از خانواده‌ای قجر و سلطنتی که دچار بیماری سل است. روی یک صندلی می‌نشیند و در حالی که به شدت سرفه می‌کند، خاطرات گذشته‌اش را به یاد می‌آورد.
بعضی‌ها می‌گویند بعد از «خانه‌ای روی آب» این فیلم، قویترین فیلم فرمان‌آرا محسوب می‌شود و البته بعد از دیدن فیلم و شنیدن نقدش حتماً آنرا تایید می‌کنید. اینکه می‌گویم «بعد از نقدش» بخاطر این است که هم داستان و هم فیلم خیلی پیچیده و تودرتو است. داستان که اساساً چیز سرگرم‌کننده‌ای نیست و فقط مرور خاطرات گذشته است و فیلم هم بخاطر این داستان، فلش‌بک‌های زیاد و تودرتویی دارد که فهمش را دشوار می‌کند. نکته دیگر که در دیدن این فیلم مهم است، دقت به قاب‌بندی‌های فیلم است. چیزی که یا باید خودتان بدانید (و خیلی هم بدانید) یا یک منتقد بهتان بگوید. مثلاً چیزی که یادم است و می‌توانم بگویم این است که با وجود اینکه فیلم در سال ۵۳ ساخته شده و در آنموقع امکان فیلمبرداری رنگی وجود داشته، سیاه سفید است. دلیلش هم این است که خیلی از لوکیشن‌ها داخل خانه قجری شازده اتفاق می‌افتد و در معماری قجری از رنگ‌های زیادی استفاده می‌شده است و چون شخصیت اول* داستان هم بیمار است و هم انسانی بی‌اقتدار و ترسو است، بهمن‌آرا فیلم را سیاه سفید ساخته است. یا مثلاً در سکانس اول فیلم، شازده از یک دالان سیاه بیرون می‌آید و در آخرین سکانس فیلم هم شازده را می‌بینیم که دارد به یک زیرزمین تاریک می‌رود. به جرات می‌توانم بگویم «شازده احتجاب» تنها فیلم ایرانی‌ای است که تا الان اینهمه راجع به قاب‌بندی و دقت در لوکیشن و دکوراسیونش شنیده‌ام.
شازده احتجاب، چه رمانش چه فیلمش، تاریخ ندارد. یعنی مثلاً شما می‌بینید که ظل‌السلطان میرغضبش را برای ادب کردن بچه‌ای احظار می‌کند و جای دیگر می‌بینید که یک فرمانده برای جلوگیری از شورش مردم از مسلسل استفاده می‌کند و مردم هم کف خیابانی که آسفالت تر و تمیزی هم دارد، می‌افتند. خود شازده وقتی دارد کتاب‌های خاندانش را میسوزاند، لابه‌لایش رمان گلشیری را هم می‌اندازد توی شومینه! یا مثلاً اول فیلم که شازده، فخرالنسا و فخری ساعت‌ها را کوک می‌کنند، ساعت‌ها هرکدام زمان‌های مختلفی را نشان می‌دهند و اصلاً بعضی ساعت‌ها متعلق به زمان قجر نیست! همین پوستر بالا هم صورت ندارد، یعنی صورت هرکسی را می‌توانید در جای خالی قرار دهید! راست هم می‌گوید. تضادی که در شازده وجود دارد را اگر نگاه کنیم شاید حتی در خودمان هم پیدا کردیم!
در آخر مثل همیشه بازی جمشید مشایخی، نوری کسرایی و فخری خوروش را فراموش نکنید. خیلی جاها، مخصوصاً اول فیلم، به مکان ایستادن این سه نفر نگاه کنید و از مثلثی که فرمان‌آرا برایتان ترسیم می‌کند لذت ببرید. مثلث عشق، خیانت، ترس...
---
* فیلم «شازده احتجاب» یک فیلم مدرن است. فیلم‌های مدرن قهرمان ندارند، بنابراین وقتی در اینجور فیلم‌ها شخصیت اول می‌شنویم معنیش این نیست که با یک قهرمان طرف هستیم. در این فیلم‌ها شخصیت‌های اول هم، قسمت خوب و قسمت بد دارند. نمونه بارز یک ضد قهرمان در فیلم‌های مدرن مایکل کورلئونه است در پدرخوانده.
---
پ.ن: تفنگ در فرهنگ‌های مختلف نماد مردانگی است!

هیچ نظری موجود نیست: